کاش ی شب بود...ی شب سرد پاییزی ک داره بارون شدیدی میباره...
من تب داشتم...تو کنارم بود...من خواب باشم و در حالی ک دارم توی آتیش تب میسوزم دارم خواب میبینم ک
دارم تو رو از دست میدم کــــــــــــ تو منو از خواب بیدار میکنی و میگی " عزیزم همش خواب بود "
بعدش منو بغل کنی و بگی " نگران نباش من پیشتم عزیزم..."
منم ی لبخند بزنم و همونجا توی آغوش گرمت بمیرم...بمیرم تا دیگه نبینم ازم دور شدی...ای کاش میشد